به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، شهر مشکان از توابع شهرستان نی ریز با وجود وسعت اندک، ۵۵ شهید و ۲۳۰ ایثارگر را در قلب خود جای داده است و به لحاظ تعداد شهید و ایثارگر از برترینهای استان فارس به شمار میرود.
در مشکان، کمتر خانهای میتوان یافت که شهید یا جانبازی تقدیم انقلاب نکرده باشد و پس از گذشت چهار دهه از آغاز جنگ، این شهر هنوز عطر و بوی جهاد و شهادت را با خود به همراه دارد و یاد مردان خداییاش در اذهان جاری است.
خاطرهنگاری و مستندنگاری از جبهه و شجاع مردانش، کاری دشوار است. گفتن از یاد و
در مشکان، کمتر خانهای میتوان یافت که شهید یا جانبازی تقدیم انقلاب نکرده باشد، پس از گذشت چهار دهه از آغاز جنگ، این شهر هنوز عطر و بوی جهاد و شهادت را با خود به همراه دارد
خاطره مبارزانی که شور شیدایی مقاومت از کیان و سرزمین، وجودشان را احاطه کرده بود. روزهایی که سلحشوری ، بنیادی فراگیر بود و مرد و زن و پیر و جوان نمیشناخت.
در این مجال به شهید شاخص این منطقه یعنی شهید سیدعبدالرسول معصومی میپردازیم. هم او که به سبب دلاوری، رشادت، بصیرت و خصلتهای ممتاز اجتماعی "سید شهدای گردان کمیل" لقب گرفته بود.
سیدرسول از دوستان نزدیک پدرم بود اما فقط یک دوست، همرزم و همدرس نبود. آن دو ابعاد شخصیتی یکدیگر را تکمیل میکردند. به سبب سن کم ، تصویری محو از او به خاطر دارم اما منش و مرام او مدام نقل محافل بود. نام و یاد سیدرسول همیشه در میان خانواده ما جاری و ساری بود.
با اطرافیان دیگر حتی همرزمان و همفکران پدر، تفاوتی عجیب از جنس آسمان داشت. تفاوتی که او را افلاکی میکرد و شهادت همین هست: شهادت یعنی یک انتخاب و شهید قبل از رسیدن لحظه مرگ، ابتدا شاهد میشود و او شاهد شده بود . گاهی فکر میکنم ما شهدا را نشناختیم و هر چه از آنها نقل میکنیم و دم میزنیم، حق مطلب ادا نمیشود.
برخی از انسانها وزن حضور خاصی دارند و وجودشان به حال همه مفید و مثمرثمر است؛ برخی از شهدا عجیب ملکوتی و ماورایی بودند و حجتالاسلام سیدرسول معصومی یکی از آنها بود
برخی از انسانها وزن حضور خاصی دارند و حضورشان به حال همه مفید و مثمرثمر است.
برخی از شهدا خصلت های بسیار خوبی داشتند و حجتالاسلام سیدرسول معصومی یکی از آنها بود .
حجتالاسلام علی انصاری فرد در زمینه نحوه آشنایی خود با شهید عبدالرسول معصومی این گونه میگوید: آشنایی من و سیدرسول به سال ۵۴ و حضور در مدرسه خان شهر قم بازمیگردد، آنجا مطلع شدم که سید عبدالرسول مدتی را به عنوان روحانی مبلغ در نوایگان -روستای زادگاه پدری من- از توابع شهرستان داراب به تبلیغ پرداخته و همین موضوع باب آشنایی ما را آغاز کرد و مدتی بعد دوستی ما محکم شد و در مبارزات و سفرهای متعددی با یکدیگر همراه و همگام بودیم .
شرح مبارزات سیدرسول معصومی در جریان شکلگیری نهضت انقلاب
وی ادامه میدهد: در روند شکلگیری نهضت، به خاطر دارم روز ۱۷ خرداد سال ۵۴ در حمله نیروهای رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه و محاصره آنجا، مدرسه دو روز تعطیل شد و از آنجا که حجره سیدرسول معصومی در مقابل مدرسه خان قرار داشت، او حضوری مستقیم در مبارزه داشت و پس از آن ، بنده به همراه عدهای از طلاب نیز در تظاهرات همراه شدیم.
این رزمنده دفاع مقدس بیان میکند: در سال ۵۶ به دنبال توهین به امام خمینی در روزنامه اطلاعات، ۷ الی ۸ نفر از طلبههای حوزه علمیه قم به اعتراض پرداختیم که در میان راه، چند نفر دیگر به ما ملحق شدند و به حدود ۲۰ نفر رسیدیم و در نقطهای از مرکز شهر به شعار و تظاهرات پرداختیم؛ از فردا آن محل به پاتوق ما تبدیل شد و از آنجا به منزل علما میرفتیم و مبارزات را ساماندهی میکردیم.
شهید معصومی در شکلگیری نهضت حضوری موثر داشت و پس از پیروزی انقلاب نیز از پیشتازان عرصه دفاع و جهاد بود
انصاری فرد میافزاید: روز ۱۹ دی ۵۶، با اضافه شدن جمعیت، دامنه تظاهرات گستردهتر شد تا اینکه در فروردین سال ۵۷، نیروهای رژیم به مدرسه خان حمله کردند؛ هنگامی که به محل حادثه رسیدم، خادم مدرسه خان با ناراحتی و گریه به من گفت: کجایی که سیدرسول را کشتند... پس از آن متوجه شدم در حمله به مدرسه خان، سید از پشت بام به پایین پرتاب شده و بر اثر جراحات وارده و مصدومیت به بیمارستان منتقل شده است.
وی میگوید: از سوی دیگر خبر دادند که ساواک، زخمیها را با خود به بازداشتگاه میبرد، به همین دلیل به همراه یکی از دوستان، سیدرسول معصومی را بر دوش گرفته و به خانه یکی از بستگان که محلی امن بود، بردیم.
شهید معصومی از پیشتازان عرصه دفاع و جهاد بود
پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ شهید معصومی که از پیشتازان عرصه دفاع و جهاد بود در عملیات آزادسازی بستان زخمی شد و پس از عملیات آزادسازی، به بیمارستان انتقال یافت.
دوست و همرزم او با اشاره به نحوه حضور این شهید گرانقدر در جبهه میگوید: سیدرسول به عنوان معاون گردان کمیل در جبهه خدمت میکرد و به جهت حضور همشهریهایش بیشتر در گردان کمیل به سر میبرد؛ پس از مصدومیتش در عملیات بستان، منتظر شدم تا بهبود یابد و سپس با یکدیگر به جبهه بازگشتیم.
وجود سیدرسول معصومی، سببساز انس گرفتن جوانان نی ریز با جبهه و انقلاب بود
انصاری فرد خاطرنشان میکند: سیدرسول از جمله روحانیونی بود که مداوم با جبهه در تماس و رفت و آمد بود و عامل اصلی انس گرفتن جوانان مشکان و نی ریز با جبهه و انقلاب، وجود تاثیرگذار معصومی در میدان بود.
وی با اشاره به مرام و منش شهید معصومی و پیشگامی او در امور خیریه بیان میکند: بسیار خوشمشرب و شیرینگفتار بود و حس همدردی با دوستان و به ویژه نیازمندان از ویژگیهای بارز این شهید بزرگوار میباشد؛ به یاد دارم یکی از طلاب شرایط مالی مناسبی نداشت و تازه ازدواج کرده بود. در قم انجمن اسلامی تشکیل داده بودیم و شهید معصومی مبلغی از هر یک از اعضا گرفت و به وسیله آن، یک خانه کوچک و امکانات اولیه زندگی را تهیه کرده و به آن زوج جوان تحویل داد و همواره در این قبیل امور مشارکت داشت.
این کارشناس امور مذهبی میگوید: سیدرسول در زادگاه خود از روحانیون به نام و سرشناس بود و تاثیرگذاری او در منطقه به ویژه در روحیات و افکار قشر جوان مشهود و مطرح بود به طوری که این روند تا سالها بعد از شهادت ایشان همچنان استمرار یافت.
سیدرسول در زادگاه خود از روحانیون سرشناس بود و تاثیرگذاری او در منطقه به ویژه در انتقال روحیات و افکار انقلابی به قشر جوان مشهود بود به طوری که این روند تا سالها بعد از شهادت ایشان همچنان استمرار یافت
انصاری فرد با اشاره به سختکوشی شهید اظهار میکند: ماه رمضان سال ۶۰، قرار بود برای تبلیغ ماه مبارک رمضان از سازمان تبلیغات اسلامی قم اعزام شویم و شهید معصومی درخواست کرد که به شهرهایی که کمتر طلاب به آنجا میرفتند، اعزام شویم به این ترتیب بندر جاسک و میناب که به لحاظ شرایط اقلیمی و هوای گرم تابستان کسی به راحتی حاضر به سفر به آنجا نبود به ما پیشنهاد شد و سید بین این دو شهر نیز تبلیغ در جاسک که شرایط سختتر و هوای گرمتری داشت را تقبل کرد و میناب را به من پیشنهاد داد؛ به واقع او همیشه مرد کارهای سخت و مسیرهای دشوار بود.
وی بیان میکند: من و سیدرسول در عملیات پایان حصر آبادان در کنار یکدیگر بودیم و مسیر حاشیه اروند رود تا اروند کنار را طی کردیم البته حضور مشترک ما در عملیاتها زیاد نبود و بیشتر نوبتی به جبهه میرفتیم.
عینک حاج آقا هنوز گلمالی نشده است!
انصاری فرد با بیان اینکه جبهه مملو از خاطره است و یکی از ویژگیهایی که در جبهه موج میزد، روحیه بالا، انرژی و گاه مزاح بود، بیان میکند: مرسوم بود برای اعزام به عملیات، خودروها را گلمالی کنند تا زیاد در دید دشمن نباشد.
وی ادامه میدهد: در عملیات محرم، یکی از فرماندهان تیپ زرهی سپاه از حرکت رزمندگان ممانعت کرد و هنگامی که علت را جویا شدیم، اشارهای به من کرد و با لهجه شیرینی اصفهانی به شوخی گفت: حرکت نکنید، عینک حاج آقا هنوز گلمالی نشده است!
انصاری فرد با اشاره به عملیاتهایی که خود حضور داشته، میگوید: بعد از حصر آبادان در مرحله دوم عملیات بیت المقدس که محور خرمشهر هدف قرار گرفته بود تا مراحل بعدی عملیات فتح خرمشهر که ۱۱ ماه به طول انجامید، یکسره در جبهه حضور داشتم و به طور کلی حدود دو سال در جبهه بودم.
این رزمنده اضافه میکند: ابتدای جنگ از لشکر ۳۰ زرهی سپاه اعزام شدم و در قرارگاه علی بن ابی طالب مستقر بودیم. در عملیات رمضان با لطف خداوند، رشادت نیروهای سپاه و مقاومت ۱۱ نیرو که سالم مانده بودند، توانستیم موفقیت را به نفع نیروهای خودی رقم بزنیم هرچند پیش از آن در محور پاسگاه زید دوستان بسیاری را از دست دادیم.
هنگامه عروج
این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به نحوه شهادت سید شهدای گردان کمیل، خاطرنشان میکند: در عقبنشینی نیروهای ایران در آخرین عملیات بعد از قطعنامه، عراق پیمانشکنی کرد و خودسرانه عملیاتی را آغاز نمود. سیدرسول معصومی در آن عملیات در منطقه شلمچه به شهادت رسید و جسد او هیچگاه به وطن بازنگشت... سیدرسول و سیدجواد هر دو در یک منطقه به شهادت رسیدند.
از خانواده این شهید، چهار نفر به شهادت رسیدند: سیدرسول، برادر کوچکترش سیدجواد، همسر خواهر آنها علیحسین نارنجی و پسر خواهر دیگرش احمد احمدیان
صدای پدر در طول مصاحبه آهسته و آهستهتر میشود؛ گویی نجوا میکند. یادآوری خاطره شهادت سیدرسول برای او هنوز با چاشنی بغض و آه همراه است...
ادامه میدهد: همراهان شهادت سیدرسول را دیده بودند اما سیدجواد هنوز زنده بود و در کنار جسد برادر ماند و با وجود اصرار همرزمان به عقب برنگشت، بنابراین تا سالها بعد فکر می کردند سیدجواد مفقودالاثر است و ممکن است جزء اسرا باشد اما بعد از ۱۱ سال چشمانتظاری خانواده به ویژه مادرش خبر شهادت و پلاک شهید سیدجواد معصومی را آوردند.
لازم به ذکر است که از خانواده این شهید، چهار نفر به شهادت رسیدند: سیدرسول، برادر کوچکترش سیدجواد، همسر خواهر آنها علیحسین نارنجی و پسر خواهر دیگرش احمد احمدیان
امام خمینی(ره) تمایلی به زندگی در منطقه مرفه نداشتند
حجتالاسلام انصاری فرد، ابتدای شکلگیری انقلاب ، به عنوان محافظ شخصی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در خدمت ایشان بود و پس از آن علاوه بر سنگر دفاع از مرزها، به عنوان معاون سازمان تبلیغات اسلامی استان فارس، جانشین فرماندهی کمیته انقلاب فارس خدمت کرد و پس از پایان جنگ نیز مسئولیتهایی را در وزرات دفاع عهدهدار بود.
از او میخواهم خاطرهای از امام(ره) نقل کند که میگوید: در ابتدای انقلاب از سوی سپاه پاسداران، حدود یک سال محافظ امام(ره) بودم؛ هنگامی که امام در بیمارستان بستری بودند به توصیه پزشکان باید در منطقه دربند اقامت میکردند، ایشان اعتراض کردند که در منطقه مرفه اقامت نمیکنند اما پزشکان گفتند به دلیل ناراحتی قلبی، ایشان باید در محلی خوش آب و هوا باشند.
هنگامی که امام در بیمارستان بستری بودند به توصیه پزشکان باید در منطقه دربند اقامت میکردند، ایشان اعتراض کردند که تمایلی به اقامت در منطقه مرفه ندارند
وی اضافه میکند: به همین سبب در معیت سیداحمدآقا خمینی، منزلی را از لحاظ امنیتی و بهداشتی برای سکونت امام بررسی کردیم و از آنجا که مسافت کمی تا حسینیه جماران داشت و امام میتوانستند به سهولت تردد کنند، در همان جا مستقر شدند.
فرزند شهید بودن افتخاری است که باید جلوهگری کند
شهید معصومی، سه فرزند به نامهای محدثه سادات، سیدمحمد و مطهره سادات دارد که هر سه در تحصیل ، کار و زندگی در زمره جوانان موفق هستند.
محدثه سادات معصومی در گفتگو با خبرنگار فارس راجع به مرام و مسلک پدرش میگوید: موقع شهادت پدرم، کم سن و سال بودم و بیشتر خاطراتم متکی به شنیدهها است؛ پدر تا وقتی زنده بود خانوادههای شهدا را بسیار تکریم میکرد و مرتب به خانواده شهدا سرکشی و رسیدگی مینمود.
وی ادامه میدهد: در حضور فرزندان شهدا اجازه نداشتیم او را بابا صدا کنیم یا از او بخواهیم مانند مواقع دیگر با ما همبازی شود؛ آموخته بودیم که نزد فرزندان شهید، حضور پدر را فراموش کنیم.
فرزند ارشد شهید معصومی با اشاره به خانوادهدوستی و توجه ویژه پدرش به صله ارحام، بیان میکند: پدر به خانواده خود بسیار علاقه داشت و علاوه بر ما و مادرمان، به خواهران خود توجه و رسیدگی میکرد علاوه بر آن در مردمداری و دستگیری از نیازمندان سرآمد دیگران بود و آن گونه که از مادرم شنیدم در امور اجتماعی سخت و دشوار که دیگران رغبتی به انجام آن نداشتند، پیشقدم میشد تا آبرو و کرامت انسانها حفظ شود.
وی اظهار میدارد: فرزند شهید بودن جایگاه شایستهای دارد و یک افتخار است اما واقعیتش را بخواهید این چالش هم برایم پیش آمده که چرا پدر برای مبارزه رفت و اگر در کنار خانواده حضور داشت برای ما خیلی بهتر بود چرا که شرایط زندگی بدون حضور او، سخت و دشوار گذشت به طوری که هنوز آسیبهای روحی آن زمان که ناشی از نبود پدر است، در ما وجود دارد و در کنار آن مسئولیتپذیری و سختیهایی که مادرم متحمل شد.
معصومی میگوید: از سوی دیگر به خودم میگویم این خودخواهی است که پدرم را فقط برای خانواده بخواهیم و تاثیرش در عرصه اجتماعی به ویژه مبارزات را نادیده بگیریم بنابراین در مسیری که او انتخاب کرد و در آن مجاهدت ورزید، چیزی بالاتر از آن است که در تصور ما میگنجد.
از مقطع کارشناسی تا دکترا از سهمیه خود استفاده کردم اما در مرحله کارشناسی تا زمانی که به عنوان دانشجوی نمونه انتخاب شدم ، خود را به عنوان فرزند شهید معرفی نکردم چرا که معتقد بودم باید به حدی برسم که با تکیه بر توان علمی خود به ادامه تحصیل بپردازم
این دکتر روانشناسی بالینی با اشاره به مواجهه با افرادی که میپندارند فرزندان شهید از امتیازات ویژهای برخوردار هستند، اضافه میکند: در هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا از سهمیه خود استفاده کردم اما در مرحله کارشناسی تا زمانی که به عنوان دانشجوی نمونه انتخاب شدم ، در دانشگاه خود را به عنوان فرزند شهید معرفی نکردم چرا که معتقد بودم باید به حدی برسم که با تکیه بر توان علمی خود به ادامه تحصیل بپردازم و این تصور پیش نیاید که فقط با استفاده از سهمیه به موفقیتی دست یافتهام.
وی تصریح میکند: در دانشگاه با افرادی مواجه شدم که تصورشان همین بود که سهمیه برای ما کارساز است اما من به آنها میگفتم حضور پدر شرایط و وضعیت بسیار بهتری رقم میزند و خودم به عنوان یک مادر تاثیر این حضور در کنار فرزندانم را املا حس میکنم.
معصومی میگوید: در همه دنیا روال این است که برای خانواده افرادی که در جنگ به مقاومت میپردازند، امتیازاتی قائل میشوند و در ایران نیز این امتیاز به کمترین حد ممکن در قالب سهمیه دانشگاه وجود دارد بنابراین استفاده از سهمیه را حق طبیعی خود میدانم.
وی خاطرنشان میکند: در با مواجهه با این افراد و این نگرش، همیشه به خواهر و برادرم توصیه میکنم که با افتخار خود را فرزند شهید معرفی کنند و از قضاوتهای این چنینی واهمهای نداشته باشند.
انتهای پیام/ س/و