arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۷۹۱۵۹
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
قسمت چهل و سه؛

خاطرات بولتون: بحث بر سر این بود که ترامپ با ظریف گفتگو کند یا نه

با این حال، روز بعد، بعد از جلسه توجیهی هر روزه با نهاد‌های اطلاعاتی در اتاق ماندم تا پرینت ایمیل‌هایی را که بین بن و من ردو بدل شده بود، به ترامپ نشان بدهم تا او ببیند تماس تلفنی بین مکرون و ترامپ کاملاً تحت کنترل بوده است و قطعاً هیچ کس از برقراری آن ممانعت نکرده است. انتظار نداشتم ترامپ آن ایمیل‌ها را بخواند همان طور که خیلی چیز‌های دیگر را نمی‌خواند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد»، خاطرات کاخ سفید از زبان جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ترامپ است. او سابقه معاون وزارت خارجه و نمایندگی آمریکا در سازمان ملل را در دوران جورج بوش پسر نیز در سابقه دارد. بولتون که با رویکردهای ستیزه جویانه در حوزه سیاست خارجی شناخته می‌شود، 372 بار در کتاب خود به ایران اشاره کرده است. این کتاب توسط انتشارات های امیرکبیر و مهراندیش با ترجمه های مختلفی به چاپ رسیده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را منتشر خواهد کرد.

از قسمت قبل:

«بعد از پایان آن گفتگو، من در اتاق ماندم تا درباره این که آیا ترامپ باید بعد از نشست به دانمارک سفر کند یا نه، تصمیم بگیریم. تا آن لحظه ترامپ آرام شده بود و شروع کرد به دیکته کردن یک توییت درباره این که چرا نمی‌خواهد به دانمارک، برود اما احتمالاً در آینده خواهد رفت.»

با داشتن متن آن توییت در دستم وقتی داشتم اتاق بیضی را ترک می‌کردم، کوپرمن یادداشتی به دستم داد که در آن نوشته شده بود یک پهپاد‌ام کیو ۹ سرنگون شده است؛ این بار ظاهراً به دست حوثی‌ها در آسمان یمن اگرچه هنوز داشتیم اطلاعات دریافت می‌کردیم، حوثی‌ها قبلاً مسئولیت آن حمله را در شبکه‌های اجتماعی بر عهده گرفته بودند برای همین من دوباره نزد ترامپ برگشتم تا این خبر را به او بدهم. ترامپ بلافاصله جواب داد: «من تلافی می‌خوام. بعداً برام چند تا گزینه بیار و من هم گفتم همین کار را می‌کنیم. در دفترم به کوپرمن چیزی را که ترامپ حین صحبت با مکرون به من گفته بود، گفتم و کوپرمن گفت: ترامپ باید از شما عذرخواهی کنه. » من گفتم: این اتفاق هرگز نمی‌افته.

با این حال، روز بعد، بعد از جلسه توجیهی هر روزه با نهاد‌های اطلاعاتی در اتاق ماندم تا پرینت ایمیل‌هایی را که بین بن و من ردو بدل شده بود، به ترامپ نشان بدهم تا او ببیند تماس تلفنی بین مکرون و ترامپ کاملاً تحت کنترل بوده است و قطعاً هیچ کس از برقراری آن ممانعت نکرده است. انتظار نداشتم ترامپ آن ایمیل‌ها را بخواند همان طور که خیلی چیز‌های دیگر را نمی‌خواند

اما می‌خواستم بداند که وقتی به او گفته بودم سعی نکرده‌ام مانع دسترسی مکرون به او شوم، دروغ نگفته‌ام ترامپ در جواب گفت: «من نباید سرت داد می‌زدم. متأسفم، من احترام خیلی زیادی برات قایلم اما آدما به من زنگ نمی‌زنن. » این جمله آخر مثل جمله دیروزش نادرست بود، اما دیگر ارزش بحث کردن نداشت.  صبح زود جمعه بیست و سوم اوت به مقصد بیاریتز به راه افتادم و کل روز را در راه بودم و دم غروب به آنجا رسیدم تا مقدمات ورود ترامپ در ظهر شنبه را فراهم کنم ترامپ ساعت یک و نیم به هتلش رسید و ما یکباره شنیدیم که او می‌خواهد ساعت دو با مکرون ناهار بخورد که قبلاً برنامه‌ریزی نشده بود.

من ملزم بودم در جلسات دیگری شرکت کنم که به سرعت همه را لغو کردم تا خودم را به هتل دوپله، محل اقامت رهبران گروه هفت برسانم وقتی رسیدم مکرون و ترامپ پشت میزی در تراس نشسته بودند و با مطبوعات گفتگو می‌کردند دیگران در هیئت‌های آمریکایی و فرانسوی دور میز کوچک دیگری نزدیک آن جمع شده بودند. چیزی که تا روز بعد نمی‌دانستم این بود که ایران تنها موضوع بحث بین مکرون و ترامپ است یا نه به خصوص این که آیا ترامپ باید با ظریف که در راه بیاریتز بود گفتگو کند یا نه. احتمالاً ظریف بعد از دیدارش با مکرون در پاریس مانده بود و بعد به سمت بیاریتز به راه افتاده بود، ترامپ بعداً به آبه گفت جلسه دونفره ناهارش با مکرون بهترین یک ساعت و نیمی بود که تا به آن روز گذرانده است.

صبح یکشنبه ترامپ و بوریس جانسون با هم صبحانه خوردند این اولین دیدارشان بعد از نخست وزیر شدن جانسون بود. ناگزیر، موضوع  عراق مطرح شد و جانسون به شوخی به ترامپ گفت: من با جناب رئیس جمهور موافقم ـ ساخت دموکراسی اشتباه بود. آیا کار ما با دوران تغییر رژیم تموم شده جان؟ من خندیدم و گفتم «خب، این موضوع حساسیه. » اما گفتم دنبال کردن «تغییر رژیم» در برخی شرایط خاص با «توسعه دموکراسی» یا «ملت‌سازی» متفاوت بوده است. بعد ترامپ ناگهان گفت: «جان کارش رو خوب انجام داده وقتی وارد یه اتاق میشه شی جین پینگ و بقیه توجهشون جلب میشه که این باعث خنده همه شد. بعد رو به من کرد، لبخند زد و گفت: «این حقیقته. » به دلم نشست.

نظرات بینندگان